پیاده روی اربعین


 

سوال : آیا  پیاده روی اربعین ثواب دارد؟

 

جواب : این کسانی که این راه را طی کردند و این حرکت عاشقانه را و مؤمنانه را دارند انجام میدهند، واقعاً دارند حسنه‌ای را انجام میدهند.
این یک شعار بزرگ است،«لا تُحِلّوا شَعائِرَ الله»، این بلاشک جزو شعائرالله است. جا دارد که امثال بنده که محرومیم از این‌جور حرکتها عرض بکنیم که «یا لیتنا کنّا معکم فنفوز فوزاً عظیماً».

 

 

دیده شده در سایت سایت رسمی امام خامنه ای ،️بیانات امام خامنه ای در درس خارج فقه، ۹ آذر ماه سال ۱۳۹۴


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 23 آبان 13955 نظر »

بخش مهم دعاهای امام سجاد درباره انسان‌بینی و انسان‌شناسی است


 

وجود مبارک امام سجاد ضمن اينکه ما را به دعاي معناي معروفش آشنا مي‌کند، ما را به حقيقت دعا که چه بخوانيم و چه بخواهيم هم آشنا مي‌کند و دعا را در سه منطقه ملي و منطقه‌اي و بين‌المللي گسترش مي‌دهد تا محصول نهضت سالار شهيدان را جهاني کند.


دعاهاي آن حضرت تنها در اين نيست که خدايا مشکلات مرا حل کن، بيمار مرا شفا بده، مرض ما را درمان کن يا آمرزش گناهان نصيب ما بکن!

بخش مهم دعاهاي آن حضرت دربارهٴ جهان‌بيني و جهان‌شناسي و انسان‌بيني و انسان‌شناسي است. به خداي سبحان عرض مي‌کند: پروردگارا! «تَوِّجْنِي بِالْكِفَايَةِ»؛ خدايا آن توفيق را بده که جامعه ما خودکفا باشد و به بيگانه نيازمند نباشد، نياز به بيگانه ذلّت است . اين تاج خودکفايي را بر بالاي سر نظام ما مستقر بفرما! اين دعاي امام سجاد است.


اين دعا با اينکه خدايا من و پدر و مادر مرا بيامرز، خيلي فرق مي‌کند! «تَوِّجْنِي بِالْكِفَايَة؛ خدايا کشور ما را خودکفا بکن که ما در هيچ بخشي به بيگانه نيازمند نباشيم! خودکفايي يک مملکت به مديريت فهميده و مدبّريت عاقلانه و خردمندانه وابسته است؛ در جمله بعد عرض مي‌کند خدايا! «وَ سُمْنِي حُسْنَ الْوِلَايَةِ»، اين «سُمنِي» فعل امر از «وَسَمَ » است ، سيما به معناي علامت است.


عرض مي‌کند خدايا! اين توفيق را به من بده که هم من کاري داشته باشم و هم مدير لايقي باشم؛ نه بيراهه بروم و نه راه کسي را ببندم، بفهمم اين مملکت چه دارد، يک؛ چگونه بايد مصرف کند، دو؛ مردم آن را بي‌نياز کنم، سه؛ اين مي‌شود تدبير عاقلانه و ولايت خردمندانه، چون هر کسي وليّ زير مجموعه خودش است.


کسي که براي دَه نفر درس مي‌گويد، بايد بفهمد آن صاحب کتاب چه گفته، يک؛ بايد بفهمد چگونه تقرير بکند، دو؛ بايد بفهمد چگونه ذهن آنها را باز کند که آنها هم اشکال خوب بکند و هم سؤال خوب بکنند، سه؛ تا بشود تدريس خوب! عرض مي‌کند خدايا! اگر کسي در حوزه درس مي‌گويد بايد مدرّس بفهم باشد و شاگرد را خوب تربيت کند. شاگرد مقلِّد، شاگرد نيست؛ چه حوزه و چه دانشگاه! آن‌که چند سال درس مي‌خواند و قدرت ابتکار پيدا نمي‌کند يا نقص از اوست يا نقص از مدرِّس اوست، چون مدرِّس مقلِّد بار آورده نه محقق.


اگر کسي حوزوي و دانشگاهي است اين‌طور بايد باشد و اگر کسي ميزي دارد و کاري دارد و تدبيري دارد ـ چه نظامي و چه انتظامي، چه لشکري و چه کشوري ـ دعاي امام سجاد اين است: ـ چون هر کسي نسبت به زير مجموعه‌اش ولايت دارد ـ «وَ سُمنِي حُسنَ الولاية» که من واليّ خوبي باشم تا چهار نفر را خوب تربيت کنم و زيرمجموعه خودم را هَدَر ندهم؛ اگر مال است هَدَر ندهم، اگر علم است هَدَر ندهم؛ «وَ سُمنِي حُسنَ الولاية». ما آنچه که در مملکت کم داريم مدير بفهم و لايق است، وگرنه اين مملکت همه چيزي دارد.


يک بيان نوراني از اميرالمؤمنين اين است که ـ در غالب کتاب‌هاي ماست، حتي در وسائل فقهي ما هم هست و کمتر کسي است که اين حديث را نشنيده باشد! ـ «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّه‏»؛ مردم، ملت و نظامي که آب به اندازه کافي و خاک به اندازه کافي داشته باشد و «مع ذلک» بايد کالا از خارج وارد کند، خدا اين ملت را از رحمت خود دور کند، اين نفرين علي است!

ادامه »

   شنبه 22 آبان 13951 نظر »

پیاده روی اربعین 

 

 

مهمترین شرط احقاق حق ، لیظهره علی الدین کله ؛ جمع شدن مردم که ما خیلی امیدواریم به این راه پیمایی عظیم اربعین.


من تعجب می کنم هنوز بعضی ها سوال می کنند که آقا اربعین حالا لازم است که برویم ؟ یک وقت دیگر بریم . یا حتی ممکن است بگویند خلوت تر بشود که بریم خودت را می خواهی ببری به حرم برسانی ؟ این جمعیت را زیاد کن . بگو همه آمدند من هم آمدم. این جمعیت را زیاد کن …


خدا شاهد است  اگر سال بعد یکی از شما نیایید ؛ آقا اباعبدالله علیه السلام سوال می کنند از ملائکه حرم ، فلانی نیامده ؟ چشم می گردانند .


جوانها شرط اول ؛ جمعیت محقق شده است .

شرط دوم ؛ دل است . واقعا تو حاظر بودی به امام حسین کمک کنی تا پای جان ؟

آقا ! بله .  نه این را یک کم تأمل کن نه ما انشاء الله این جوری هستیم که اگر آقا بیاید کمکش کنیم .

به این یک کم فکر کن ،  در راه وقت داری تا کربلا ، عجله نکن. بزار خدا ازت بپذیرد . 


ببین این را یک مقدار عمیق تر بهش فکر کن ببین چه قدر به پای امام زمانت ایستاده ای ؟ در این مسیر فرصت داری صداقت خودت را بر این معنا روشن کنی ساده نگیرید …

جدی قدم بردارید ، مصمم قدم بردارید ، قدم بردار به سمت باطنِِ این عهدی که با خدا می گذاری . برو در اعماق خودت و بگو که به حقیقت آمده ام . ..



گزیده سخنان حجت الاسلام پناهیان ، شنیده شده .

   شنبه 22 آبان 13952 نظر »

حکم بلند کردن پاشنه پا  در نماز 

 

سوال :بلند كردن پاشنه پا در نماز چه حكمى دارد؟

 

جواب. : فى نفسه اشكال ندارد مگر اينكه با استقرار در نماز منافات داشته باشد و يا صورت نماز بهم بخورد.

 

 

استفتائات جدید امام خامنه ای ، دیده شده در سایت رسمی امام خامنه ای مدظله العالی .

   جمعه 21 آبان 13953 نظر »

 خصوصیت یک انسان مومن 

 

۹ خصوصیت انسان مومن که مشتری او خداست و کالای او همیشه پذیرفته می شود : 

«التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ ، سوره توبه آیه ۱۱۲»

 

۱_ التَّائِبُونَ : خداوند ابتدا می گوید مومن اهل توبه است ، نمی گوید اهل عبادت است یعنی پیرایش قبل از آرایش .

۲_الْعابِدُونَ : اهل عبادت هستند .

۳_الْحامِدُونَ : حمد خدا را می گویند .

۴_السَّائِحُونَ  : سایٔحون را هم روزه معنا کرده اند و هم سیر و سفر  در زمین و مشاهده عظمت خدا معنا کرده اند.

۵_الرَّاکِعُونَ : اهل رکوع هستند .

۶_السَّاجِدُونَ : اهل سجود هستند ، خدا می توانست بگوید اهل نماز هستند امام فرمود : اهل رکوع و سجود هستند چرا که رکوع و سجود اساس نماز است .

۷_الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ :آنها مردم را به نیکیها دعوت مى کنند.

۸_النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ :آنها تنها به وظیفه دعوت به نیکى قناعت نمى کنند بلکه با هرگونه فساد و منکرى مى جنگند.

۹ _ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ: حدود الهی را حفظ می کنند و مرزها را نمی شکنند و در چهارچوب حرکت می کنند .

 

 

سخنان حجت الاسلام رفیعی در مورد آیه ۱۱۲ سوره توبه ، شنیده شده .

   جمعه 21 آبان 13951 نظر »

نسخه برای ترک چشم چرانی


 

 

فردی نزد آیت‌الله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آمد و گفت:


آقا! قبل از ازدواج، گاهی چشمم خطا می‌کرد، گفتم: ازدواج می‌کنم الحمدلله راحت می‌شوم، امّا هنوز هم خطا می‌کنم و یک موقعی چشمم به ناموس دیگران می‌افتد، استغفار می‌کنم، امّا چه کنم؟! گرفتارم ، یک نسخه بدهید؟!

فرمود: قانع نیستی.

اگر به آن چه که داری قناعت داشته باشی، اعضاء و جوارحت این قناعت را لمس می‌کنند و این‌طور نمی‌شود. اولیاء خدا یک نسخه داده اند که هر کس حتّی اگر تمکن مالی دارد، باید عمل کند و اتّفاقاً از لحاظ بهداشتی هم به دردمان می‌خورد.


می‌گویند: اوّلاً گرسنه شو و بعد سراغ غذا برو. بعد هم موقعی که گرسنه هستی و سر غذا نشستی، یک مقدار که خوردی، دیدی همچنان می خواهی، بگو: نمی‌خواهم!
اگر می‌خواهی قانع بشوی، حتی موقعی که ولو تمکن مالی داری، کمتر بخور، به تعبیر عامیانه دائم پرس روی پرس می‌خوری که چه؟!


می‌گویند: اگر می‌خواهید قناعت‌پیشگی را یاد بگیرید اوّل از لقمه شروع کنید (این نسخه اولیاء است که بیان می‌کنم)، اگر توانستی این شکم بی‌هنر را کنترل کنی، چیزهای دیگر را هم کنترل می‌کنی. آن‌وقت معلوم است دیگر، کسی که به حلالش مراقبت کند و کم بخورد، دیگر دستش به طرف شبهه‌ناک و حرام نمی‌رود.


لذا آیت‌الله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمود : تو قانع نیستی ! یعنی چه ؟ اگر ما باشیم می‌گوییم که تو کنترل چشم نداری ، شهوت داری ، امّا ایشان گفتند: تو قانع نیستی ، یعنی در حقیقت سرچشمه را به او نشان داد.

 

اولیاء خدا می‌گویند: اگر یک قدم به نفست جواب دادی ، قدم دوم هم می‌خواهد . اگر یک‌بار گفتی : بیا این شربت به ظاهر گوارای دنیا را بگیر، باز هم می‌خواهد ، چرا که حریص و سیری ناپذیر است. تو را می‌کشد ، امّا سیر نمی‌شود، لذا باید خیلی مواظب باشیم.

 


دیده شده در کانال منبرهای دلنشین : https://telegram.me/joinchat/DBm2CT6rFHs4iC9sT8KLvA

   جمعه 21 آبان 1395نظر دهید »

شعری که مقام معظم رهبری خطاب به شهدا خواندند و گریه کردند؛



ما سینه زدیم و بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم آنها دیدند


ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند ۱

 

خطاب به آقا درجواب شعری که خواندند:

 

از اشک شما ارض و سما باریدند
بر آه شما انس و ملک نالیدند

 

گفتند همه “فدای اشکت آقا”
تصویر شما را شهدا بوسیدند

 

آقا خودتان حضرت خورشید هستید
از نور شما ستاره ها تابیدند

 

در مجلس خوبان شهدا هم بودند
اما همگان گرد شما چرخیدند

 

از اول و از آخر مجلس، شهدا
آقای جهان سید علی را چیدند 


۱_  سایت موسسه شهرستان ادب که یکی از موسسات پرطرفدار میان شعردوستان است پس از پیگیری شاعر این شعر را پیدا کرده و از قضا، شاعر این شعر، مدیر دفتر شعر این موسسۀ یعنی میلاد عرفان‎پور، شاعر جوان است.این رباعی از سری رباعی‎های عرفان‎پور برای شهدای ماجرای هیئت رهپویان وصال و بمب‎گذاری در شیراز است که در سال ۱۳۸۸ سروده شده‎است. (  دیده شده در سایت : http://www.bultannews.com/fa/news/250492)

   پنجشنبه 20 آبان 13954 نظر »

اسما متبرکه 


سوال : اگر بخواهيم كاغذى را پاره كنيم آيا لازم است كه نسبت به نبودن اسماء متبركه در داخل آن اطمينان حاصل كنيم؟

جواب : لازم نيست.



استفتائات جدید امام خامنه ای ، دیده شده در سایت رسمی امام خامنه ای مد ظله العالی .

   پنجشنبه 20 آبان 13951 نظر »

شور و شیرین برابر

 


کارهایت را راست و ریست کردی.
طلب هایت را پرداختی .خرید دو سه هفته منزل را انجام دادی و تا جایی که می شد هر آنچه در خانه نیاز به تعمیر داشت ،از خرابی زدودی.از قوم و خویش و دوست و رفیق حلالیت طلبیدی و خیالت که از بابت رتق و فتق امور آسوده شد ، به سراغم آمدی و گفتی چمدان سفرت را آماده کنم .


اما من در طول این روزها آرام و صبورانه فقط به تو می نگریستم.


کسی نباید از طوفان درونم آگاه می شد حتی تو .من باید آرام می سوختم تا تو آرام بروی تا خیالت از این طرف راحت باشد .


چمدانت را بستم و دلم را لابه لای وسایلت پنهان کردم تا چشمت پیش از رفتن به آن نیفتد.آری تو می رفتی و دل مرا نیز با خود می بردی ومن …من تنها و بی دل اینجا روزها را می سوختم و دم بر نمی آوردم تا مبادا نزد بی بی زینب (س) شرمنده شویم.


و تو در حلب و خان طومان گل می کاشتی و دلم گواه و شاهد تمام وقایع بود.


تا اینکه خیال پریشان، خواب آشفته، سوزش جگر همگی خبر زخمی شدنت را داد اما ….
اما واقعیت چیز دیگری بود.


هرگز نمی گویم واقعیت تلخ تر از آنچه بود که فکر می کردم نه ، شیرینی شهادت و دیدار معشوق و سر بلندی نزد ارباب دو عالم و شوری آن همه نمک بر جگر ریخته از یاد نبودنت از یاد زخم های نشسته بر تنت طعم ملسی داشت که هنوز در کام جانم باقی است همیشه طعم های ملس را دوست تر داشتم و این را تو خود خوب می دانی.


شور و شیرین برابر. اما اینبار انگار شیرینی اش بیشتر بود.حتی بعد پیدا کردن دلم کنج چمدان خاکی ات.


چمدانت را که برایم پس آوردند به عادت دیگر ملازمان حرم سراغ پیراهن و قرآن و دیگر وسایلت نرفتم من در میان خاطراتت دنبال تکه های دلم می گشتم و تو نبودی تا ببینی چگونه جسم متلاشی شده اش را جمع کردم و شیرین بود وقتی دیدم تکه ای از دل تو نیز با من بوده است. اصلا مرد یعنی تکه تکه شدن دل.این را تو خودت می گفتی .


می گفتی تکه ای از دلم را نزد تو می گذارم و پاره ای از آن را خرج بی بی زینب(س) می کنم، فقط خدا کند قلب پاره پاره را هم بخرند و من می گفتم اتفاقا نزد بزرگان و کریمان این قلب خریدنی تر است.


این روزهادر حال بند زدن تکه های دلم هستم اما از آنجا که بند زن قابلی نیستم بعد مدتی باز ترک می خورد . اصلا بعد رفتنت این دل وا مانده چقدر زود ترک می خورد با هر حرفی ،نگاهی، چیزی، فوری خیال شکستن دارد.


ببین، قولمان یادت نرود تو قول دادی برای آرامش و صبوری دلم دعا کنی و من قول دادم مدافع حرم و شرف و آبروی تو باشم .پا شو نگاه کن دلم با من راه نمی آید خودت دستی بر سرش بکش و رامش کن .نه.آرامش کن.وقتی بی قراری می کند اشک امانم نمی دهد درست مثل همین الان ببین ….دیگر نمی توانم ….ببین…. دعایش کن.ای بهترین شیرینی دنیا و عقبایم .

 


نوشته شده به قلم م . رمضانی 

   پنجشنبه 20 آبان 139514 نظر »

خواب امام حسن مجتبی علیه السلام 


 


ابن شهر آشوب در مناقب نقل می کند : زنی زیبا خدمت امام حسن مجتبی علیه السلام آمد ، موقعی که ایشان مشغول نماز بود ، امام علیه السلام نمازش را تمام کرد و به او فرمود : حاجتی داری ؟ گفت : آری .

 

امام پرسید منظورت چیست ؟ 

جواب داد : آمده ام از شما کام بجویم من زنی بی شوهرم .

 

امام مجتبی علیه السلام به شدت گریه کرد و به او فرمود : از من دور شو .

از شدت گریه امام مجتبی علیه السلام آن زن گریه کرد . در این موقع حضرت امام حسین علیه السلام وارد شد و دید برادرش و آن زن گریه می کند ، ایشان نیز شروع به گریه کرد . صدای گریه بلند شد و زن عرب خارج شد .

 

امام حسن علیه السلام و همراهانش به جانب منزل آمدند ، مدتها از این جریان گذشت ، امام حسین علیه السلام به واسطه احترامی که به برادر داشت جریان آن زن را نپرسید .

 

شبی امام مجتبی علیه السلام در خواب بود ، از خواب بیدار شد و شروع به گریه کرد ، امام حسین علیه السلام عرض کرد : چه شده برادر چرا گریه می کنی؟

فرمود : خوابی دیدم .

پرسید : چه خوابی ؟ 

فرمود : تا زنده هستم به کسی نگو .

گفت : بسیار خوب .

فرمود : در خواب یوسف صدیق را دیدم ، جلو رفتم برای تماشای چهره اش ، تا چشمم به او افتاد گریه ام گرفت .

یوسف در میان تماشاچیان چشمش به من افتاد . 

گفت : برادرم ! چرا کریه می کنی ؟ پدر و مادرم فدایت باد .

گفتم : یادم آمد از آن زمانی که گرفتار خواسته زلیخا شدی و به زندان افتادی چه قدر یعقوب در فراق تو گریست و سوخت و با یادآوردن این خاطرات گریه ام گرفت .

من از جمال یوسف در شگفت بودم .یوسف گفت : چرا از خودت تعجب نکردی در مورد در مورد آن زن بادیه نشین در ابوأ .( ابوأ محلی بین مکه و مدینه )



دیده شده در رویاهای صادقانه و روش تعبیر خواب ، موسی خسروی ، نشر الف ، ص ۳۰ ، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب ، ج ۱ ، ص ۷۲.

   چهارشنبه 19 آبان 13951 نظر »

1 ... 146 147 148 ...149 ... 151 ...153 ...154 155 156 ... 254

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 655
  • دیروز: 943
  • 7 روز قبل: 13162
  • 1 ماه قبل: 25069
  • کل بازدیدها: 1205190
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 19
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 21
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 17
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
 
مداحی های محرم